سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون دنیا به کسى روى آرد ، نیکوییهاى دیگران را بدو به عاریت سپارد ، و چون بدو پشت نماید ، خوبیهاى او را برباید . [نهج البلاغه]

انچه من میدانم

 
 
انچه مجرد ها باید بدانند(دوشنبه 87 اردیبهشت 2 ساعت 11:34 صبح )
 

خیلی از شما به دنبال عشق حقیقی هستید.
خیـلی هـای دیـگرتان هم فکر میکنید که عشق
واقعی خود را پـیدا کـرده اید. امـا خیـلی هـا هم
هستنـد کـه در رابـطه هایی به سر می برند که
چندان برایشان خوب نیسـت اما فکر میکنند هر
عشقی بهتر از بی عشق بودن است.

اگر عشق حقیقی خود را پیدا نکـرده ایـد، یا اگر
در ایـن بـاره مطـمئن نیستیـد، دراین مقاله می
خواهیم به شما کمک کنیم که چطور آن شریک زندگی خاص و ویژه را از آنِ خود کنید.

و اگر به خاطر ترس از تنهایی در یک رابطه بد مانده اید، باید بدانید که چیزهای بدتر از تنهایی هم وجود دارد، مثل از دست دادن احترام خود، از دست دادن اعتماد به نفس، و ارزشمندی خود. وقتی این سه چیز را از دست بدهید، در خطر از دست دادن میل و خلاقیت لازم برای درک اهداف زندگی، کنار از رسیدن به آنها، خواهید بود.

کشش جنسی احمقانه عشق واقعی نیست

خیلی از آهنگ ها، فیلم ها، کتاب ها تصویری تحریف شده از عشق حقیقی نشان می دهند. آنها شما را مجاب می کنند که باور کنید می توانید در نگاه اول عاشق شوید، قلبتان عاشقانه بتپد، کف دستانتان عرق کند، و همه فکر و ذکرتان مملو از فردی شود که ناگهان دلتان را دزدیده است. درست است، این اتفاق می افتد. اما عشق واقعی نیست. این فقط یک کشش جنسی احمقانه که ممکن است نسبت به هر کسی که فرومون ها را در مغزتان فعال کند پیدا کنید.

فرومون ها وقتی بدن ما در بدن فرد دیگری وجود یک DNA خاص را کشف می کند، تولید می شوند. بدن ما این DNA را در بدن شخصی دیگر از بوی او کشف می کند. اما کشش احمقانه جنسی که به واسطه این فرومون ها پدید می آید، فقط نشاندهنده یک چیز می تواند باشد: این دو نفر که چنین اتفاقی را تجربه می کنند می توانند از نظر زنتیکی جفت خوبی برای هم باشند، یعنی ترکیب DNA آنها یک نوزاد سالم تولید خواهد کرد. آنچه که فرومون ها به آن توجهی ندارند این است که آیا این دو نفر از نظر شخصیتی هم جفت خوبی برای هم هستند یااینکه می توانند همدیگر را عاشق کنند یا نه.

یک مشکل بزرگ کشش احمقانه جنسی این است که این کشش معمولاً شما را مجبور به انجام کارهایی می کند که قبلاً اصلاً فکر انجام دادن آن را هم نمی کردید. این کشش باعث می شود کارهای خجالت آوری انجام دهید. دروغ، فریب، دزدی یا حتی کشتن دیگران یا خودتان. این کشش احمقانه جنسی بود که باعث شد رومئو و ژولیت وقتی فهمیدند که دیگر نمی توانند به این عشق مسموم خود ادامه دهند، خود را کشته و به زندگی خود پایان دهند.

یکی دیگر از مشکلات کشش احمقانه جنسی این است که بادوام و ماندگار نیست. اما گاهی اوقات این روابط پرآشوب چندین سال به طول می انجامد، خیلی پس ازاینکه این کشش جنسی دیگر مرده و از بین رفته است. شاید این زوج ها به عبث امیدوارند که یک روز شعله عشقشان دوباره زبانه کشد. یا شاید هم تصور می کنند سرنوشت این بوده که چون بهترین هوس و بزرگترین درد را باهم تجربه کرده اند باید با هم بمانند.

اما عشق حقیقی بدون هیچگونه کشش جنسی احمقانه ایجاد می شود. اما، حتی بالاترین کشش جنسی هم اگر بدون عشق واقعی باشد، بی فرجام خواهد بود. تصور من این است که برای برنده شدن در این مسابقه، باید به دنبال ترکیب این کشش جنسی و عشق حقیقی باشید که شانس زیادی می خواهد. اما من که تابه حال به چنین موردی در زندگی حقیقی برخورد نکرده ام و فقط در فیلم ها و آهنگ ها در مورد آن دیده و شنیده ام.

حس مسئولیت و حمایت نشانه عشق واقعی است

اگر کشش جنسی عشق واقعی نباشد، پس عشق واقعی چیست؟ یکی از نشانه های عشق واقعی میل به حمایت و نگهداری از فرد مقابل، شاد کردن و کمک به موفقیت اوست. این با کشش جنسی که فقط به دنبال مجبور کردن فرد مقابل به ایجاد حس لذت و رضایت در شماست، خیلی فرق دارد. وقتی شما واقعا و حقیقتاً کسی را دوست داشته باشید، به هیچ وجه او را مجبور نخواهید کرد که دوستتان داشته باشد. البته، دوست دارید که آنها هم شما را دوست داشته باشند اما اگر آنها کس دیگری را بخواهند، شما او را رها می کنید چون دوست دارید که همیشه شاد و خوشبخت باشند. شما از تصمیمات مهم آنها در زندگی حمایت می کنید حتی اگر با آنها هم عقیده نباشید.

اما اگر فقط این بود، باید ما با همه دوستان نزدیکمان عشق حقیقی داشته باشیم. به همین دلیل می گویم به کمی کشش هم نیاز است. الیبته این کشش شباهتی به کشش جنسی که گفتیم ندارد اما برای شروع یک رابطه عاشقانه و رمانتیک کافی است. قلبتان از سینه بیرون نمی زند اما همراهی با این فرد به شما آرامش می دهد. وقتی با او هستید زمان خیلی خوب و خوشایند برایتان می گذرد و گاهی اوقات خیلی هم با هم خوش می گذرانید.

هرچه شما دو نفر همدیگر را بیشتر بشناسید، حس مسئولیت و حمایت طرف مقابلتان برای شما بیشتر می شود. در این صورت، اگر این احساس دوطرفه باشد، شما دو نفر می توانید تدریجاً یک عشق بسیار عمیق و غنی پرورش دهید که بسیار لذت بخش تر و رمانتیک تر از هر کشش جنسی است.

افراد متفاوت و مخالف با شما ممکن است شما را به خود جلب کنند اما یار و معشوق حقیقی شما نیستند

یار و معشوق حقیقی کسی است که عشق واقعی شما و بهترین دوستتان است. اگر به دنبال معشوق حقیقی خود هستید، نباید کسی را انتخاب کنید که خیلی از شما متفاوت باشد. یک ضرب المثل است که می گوید، افراد متضاد همدیگر را جذب می کنند اما با هم ازدواج نمی کنند. متاسفانه خیلی از این متضادها با هم ازدواج می کنند و آخرسر می فهمند که زندگی زناشویی بسیار بدی دارند.  گرچه یعضی از زوج ها به مرور زمان یاد می گیرند که تفاوت های همدیگر را تحمل کنند، اما وقتی با کسی زندگی کنید که علایق، ارزش ها، مشغولیات و سرگرمی های مشترکی داشته باشید و از چیزهای مشترکی لذت ببرید، زندگی بسیار لذتبخش تر خواهد بود. فقط در این حال است که شریک زندگیتان همان معشوق واقعی و حقیقیتان خواهد بود.

هیجان اولیه تفاوت های زیاد، سرانجام وقتی ماه ها تبدیل به سال ها می شوند رنگ و بوی خود را از دست می دهد و شما مدام به این فکر خواهید کرد که چه می شد اگر طرف مقابلتان حرف شما را درک می کرد یا حداقل همیشه با حرف های شما مخالف نبود. درنتیجه هر چه زمان جلوتر می رود شما وقت کمتری را با هم سپری می کنید و آخر کار محبور می شوید یا از هم جدا شوید یا شما یا طرق مقابلتان از بیخ و بن عقاید و علایق خود را عوض کند.

وقتی آن احساسات خوب اولیه از بین می رود، شما دو نفر به خاطر وجود بچه یا کار یا عادت یا حرف مردم یا حتی ترس از اینکه شاید چیز بهتری به دست نیاورید هنوز هم کنار هم می مانید. اما هیچوقت برای شما دیر نیست. ماندن با کسی که دوستش ندارید، یا فکر می کنید معشوق واقعی شما نیست، شانس حداقل چهار نفر را برای خوشبختی از بین می برد: شما، همسرتان، و دو نفر دیگر در جهان که می توانند معشوق واقعی شما یا همسرتان باشند. تاثیرات منفی یک رابطه بد به اعضای خانواده شما، دوستانتان، همکارانتان، و اطرافیانتان منتقل می شود و همه باید از گلایه ها، دعواها، و جنجال های همیشگی شما در عذاب باشند.

صبر و گذشت نشانه های عشق واقعی هستند

وقتی یک نفر واقعاً شما را دوست داشته باشد، صبر و گذشت زیادی را دربرابر بی دقتی ها یا رفتارهای زشت و بی ادبانه شما شنان خواهد داد. اما نباید از این قضیه سوء استفاده کنید. اگر چنین کاری کنید، یک نشانه مسلم از این است که شما واقعاً طرف مقابلتان را دوست ندارید. زوج هایی که واقعاً همدیگر را دوست داشته باشند وقتی می فهمند که احساسات طرف مقابلشان را جریحه دار کرده اند، واقعاً ناراحت و پشیمان می شوند.

هیچوقت عشقتان را فقط محض آزمایش کردن، آزمایش نکنید. ببینید وقتی جای آن طرف باشید واقعاً چه احساسی خواهید داشت؟ آیا او به نیازهای شما توجه دارد؟ شما چه؟ به نیازهای او توجه میکنید؟ آیا دادن ها و گرفتن ها در رابطه به یک میزان است یا همه چیز یک طرفه است؟ آیا اکثر اوقات به هم نگاه می کنید، همدیگر را ناز و نوازش می کنید یا به چشمان هم خیره می شوید؟

خودتان را در کنار همسرتان در 20 سال آینده تجسم کنید. آیا آن تصویر قلبتان را مملو از ترس می کند یا از تصور آن لبخند می زنید؟ اگر همسرتان بیشتر از اینکه از شما انتقاد کند، شما را تحسین می کند مطمئناً از تجسم آن تصویر لبخند روی لبانتان می آید. هیچکس دوست ندارد با یک منتقد زندگی کند، حتی اگر روزی عاشق این فرد بوده باشید.

دوستی به علاوه کشش جنسی بهترین نشانه عشق حقیقی است

عشق واقعی دوستی به اضافه کشش جنسی است. اگر شما از گذراندن هر لحظه از زندگیتان در کنار همسرتان لذت می برید، پس او بهترین دوست شماست. این نوع رابطه اعتماد به نفس و عزت نفس شما را بالا می برد و به شما برای رسیدن به بالاترین درجه کمال کمک می کند. درعوض، شما هم به طرف مقابلتان کمک می کنید که به این چیزها دست پیدا کند. وقتی هر دو شما عشق واقعی را احساس کنید، دیگر می توانید هر کاری را در کنار هم انجام دهید. این موضوع حقیقت دارد که امروزه بیش از هـر زمـان دیــگر
مردان عجله ای برای متعهد گشتن به یک رابطه دراز مــدت
از خود نشان نمیدهند. هنگامی کـه از مردان در مورد علل
این مسئله پرسش می گردد، آنها مـعمـــولا  چـندین دلیل
گونـاگــون را بـــرای عــــدم  آمادگیشان  برای ازدواج مـطـرح
میـسازنــد. اما در کل 4 عامل عمده  وجود دارند  که تـاثـیـر
بسزایی روی رفتار مردان  امروزی برای تن ندادن آنـــان بــه
یک تعهد دراز مدت اعمال میکنند:

1- مـردان بــا فشـار اجــتماعی کمتری برای متاهل گشتن
مواجه می بـاشنـد. زیـرا بر خـلاف گذشتـه بــرقراری رابـطه
جنـسی تـوســـط یک مرد بسیار سهل تر شده است. زنان
به طور موثـــر دیــــگر قــــادر بــه جلب توجه مردان، بـا دادن
وعـده هـــای بـــرقراری روابط جنسی به عنوان یک انگیزه و
محرک برای متعهد ساختن آنها، نمی بـاشنـد. بـنابراین یک
انگیزه قوی برای تن دادن به ازدواج در مردان عملا حذف میگردد. (البته برای مردانی که رابطه جنسی عاملی حیاتی در زندگیشان محسوب میگردد)

2- مردان از پیامدهای احتمالی عدم موفقیت آمیز شدن رابطه وحشت دارند. رنجهای عاطفی حاصل از جدایی میتواند برای مردان ویرانگر و طاقت فرسا باشد. اما آنها بیشتر نگران ریسک خسارات مالی که احتمال دارد هنگام جدایی و طلاق متحمل آن گردند، میباشند.

3- این در سرشت و طبیعت مردان میباشد که هر چیزی را که موجب تغییر عمده و جدی در زندگیشان میگردد را به تاخیر اندازند. "ازدواج آغاز مشکلات یک مرد است" خواه مردان امروزی به این گفته اعتقاد داشته باشند و یا خیر یک چیز مسلم میباشد: مردان تمایلی به خروج از منطقه آسایش و فراغ خاطر خویش، و گام نهادن به یک زندگی مملو از مسئولیت، سازش و از خود گذشتگی را ندارند.

4- مردان هنگامی تن به ازدواج میدهند که مطمئن گردند بهترین گزینه ممکن را انتخاب کرده اند. مردان همواره در این اندیشه اند که: "نکند سرو کله یک دختر بهتر در زندگی آنها پیدا گردد اما آنها متعهد به یک رابطه باشند." بنابراین از متعهد گشتن با دختر و یا زن فعلی زندگی خود سرباز میزند تا هنگام آشنایی با یک مورد بهتر تعهدی نسبت به مورد پیشین خود نداشته باشند.

اما چگونه میتوان مردان را پایبند یک رابطه دراز مدت و تعهد آور ساخت؟ در زیر به 9 روش برای دستیابی به این منظور و آنکه قلب یک مرد را فتح سازید ارائه گردیده است:

1- آگاهانه و معقولانه اطمینان یابید که مردی که برگزیده اید را دوست داشته و میخواهید باقی عمر خود را با وی سپری کنید. بنابراین تا زمانی که کاملا متعاقد نگردیده اید که برای یکدیگر مناسب میباشید اندیشه تعهد و ازدواج نباید به ذهن شما خطور کند. شناخت شما از وی باید به حدی باشد که قادر به تعیین این موارد باشید: که وی قادر به متعهد گشتن میباشد- وی برخوردار از بسیاری از ویژگیها و صفاتی است که شما همواره در مرد دلخواه خود جستجو میکردید- شخصیت وی شما را ملزم به احترام و ستایش از وی میگرداند- وی پیشتر در آزمون وفاداری، صداقت، راستی و مراعات حال دیگران شما سربلند بیرون آمده است. و آنکه باید مطمئن گردید که وی شما را حقیقتا دوست دارد.

2- همواره همان فردی باشید که هستید. و از ابراز ماهیت واقعی خود بیم نداشته باشید. این شاید مهمترین خصلتی باشد که مردان در زنان جستجو میکنند. %99 از مردان در نظر سنجیهای گوناگون اینگونه اظهار داشته اند که: زنانی که شخصیتشان پس از ازدواج دستخوش تغییر میگردد در ردیف نخست فهرست علل جدایی ها پس از ازدواج آنها قرار میگیرند. پافشاری در رفتاری که در آن زنان بمنظور اهمیت بخشیدن به مرد خود مرتبا با وی سازش کرده و از ابراز عقاید و نظرات خود خودداری میکنند و یا به لطیفه های بیمزه وی میخندند هیچگاه نتیجه بخش نخواهد بود. بنابراین خویشتن حقیقی خود باشید و همواره مراقب باشید شاید مرد شما در حال امتحان شما باشد.

3- به وی نشان دهید که استقلال دارید. مردان از زنانی که به عقب تکیه میدهند و منتظر میمانند تا مرد آنها تمام امور زندگی آنها را بدست بگیرد بیزار هستند. به وی نشان دهید با آنکه شما از ایده های وی استقبال میکنید همچنین شما بدون وی نیز توانایی به انجام رسانیدن کارها را دارا میباشید. به عنوان مثال: شما میخواهید به تماشای یک فیلم بخصوص به سینما روید اما مرد شما به خاطر مشغله کاری قادر به همراهی شما نمیباشد. در عوض دلخور شدن و قهر کردن با خنده رویی به وی بگویید که تنها به سینما خواهید رفت و همین کار را هم انجام دهید. هرگاه برنامه خرید خانه ای را در سر دارید آن به پس از ازدواج خود موکول نسازید. زیرا این عمل سبب میگردد تا مرد شما اینگونه برداشت کند که شما فرد مستقلی نمیباشید. خلاصه به وی نشان دهید که زندگی شما با وی و بدون وی ادامه خواهد یافت



 
پیام سیاسی «مرد هزار چهره» چیست؟(یکشنبه 87 اردیبهشت 1 ساعت 2:7 عصر )

مرد هزار چهره» به درستی معتقد است: کسانی که جامعه را با «دروغ» به انحطاط می‌کشانند، لزوما افراد فاسدی نیستند، بلکه برخی نقاط ضعف و عقده‌های روانی معمولی حتی می‌تواند یک جوان ساده‌دل و سالم شهرستانی را به بازی با جان و مال و عرض و آبروی مردم بکشاند، چرا که «خوشش می‌آید از او تعریف کنند»، «از رسیدن به قدرت خشنود می‌شود»، «استعداد خوبی در جوگیر شدن دارد».

برای نمونه، روایت داستان‌های عجیب و غریب درباره سرهنگ غفاری که افراطی‌ترین نوع آنها توسط سرباز وظیفه 48 ماه خدمتی بیان می‌شود، باعث می‌شود که شصت‌چی، سرانجام در پست ریاست کلانتری به چهره‌ای واقعا خشن تبدیل شود. با این حال، نویسنده تأکید می‌کند که وی واقعا می‌خواسته «محله را خوب کند» و تنها روش آن را بلد نبوده و از همین روی، ده‌ها نفر از مردم محل را که تمثیلی از کل جامعه است، اسیر می‌کند و به بازداشتگاه می‌فرستد و حتی پس از آن‌که به اشتباه خود واقف می‌شود، بر آن اصرار می‌ورزد؛ حتی اگر «نفت بازداشتگاه تمام شود و نان به همه نرسد».

مجموعه «مرد هزار چهره» به درستی معتقد است: کسانی که جامعه را با «دروغ» به انحطاط می‌کشانند، لزوما افراد فاسدی نیستند، بلکه برخی نقاط ضعف و عقده‌های روانی معمولی حتی می‌تواند یک جوان ساده‌دل و سالم شهرستانی را به بازی با جان و مال و عرض و آبروی مردم بکشاند، چرا که «خوشش می‌آید از او تعریف کنند و او را دکتر خطاب کنند»، «از رسیدن به قدرت خشنود می‌شود»، «استعداد خوبی در جوگیر شدن دارد»، «از کودکی آرزوی زدن آژیر خودرو پلیس را داشته» و بالاخره به تجملات و «سوشی و خاویار در صبحانه» علاقه دارد و از ترس مرگ، حتی حاضر است نامزد خود را وانهاده با دیگری ازدواج کند. البته این افراد باید از برخی ویژگی‌ها چون توان «دروغگویی» بهره‌مند باشند.

این سریال سیزده قسمتی تلاش کرده با برگزیدن چهار حوزه پزشکان و متخصصان، نیروی انتظامی و قدرتمندان حکومتی، شعرا، هنرمندان و روشنفکران و سرانجام مافیا و انتقاد از تمام آنها، به نوعی ایجاد تعادل پایبند باشد. با این حال، به غیر از حوزه چهارم که به دلیل اغراق بیش از اندازه، چندان برای مخاطب واقع‌نمایی نمی‌کند، در حوزه اول و دوم (پزشکان و پلیس‌ها) ضمن نقد جدی به آنها، معدود افراد دانا و متعهدی را نیز نشان می‌دهد که چون پزشک معاون بیمارستان و یا سروان رشیدی تلاش می‌کنند روند را تغییر داده و با روش‌های خود چون نظام‌پزشکی و بازرسی کل، دروغگو را رسوا کنند.

با این حال گویا به اعتقاد سازندگان مجموعه، در حوزه هنرمندان آن معدود شخصیت مثبت هم وجود ندارند و همه روشنفکران اهل منقل و وافور و توهم و خیال نشان داده شدند.

انتقاد از مدرک‌‌گرایی در خانواده‌ای که همه دکتر بودند و نقض حقوق شهروندی و شیوه‌های اعتراف‌گیری، اینکه در جامعه تمام کارهای خشن و خلاف قانون با نام های زیبا و داخل پرانتز فرهنگی انجام می شود نیز از دیگر سوژه‌های این مجموعه بود و نشان داد وقتی افراد ناتوان به ریاست برسند، نیروهای کارآمد چون سروان رشیدی به بازداشتگاه می‌روند و نیروهای ناکارآمد چون سرباز 48 ماه خدمت، ارتقای درجه گرفته و همه‌کاره می‌شوند.

مجموعه طنز شبکه سوم سیما در بخش آخر نیز بر پیام اصلی خود تأکید کرد و پس از به ریشخند گرفتن برخی مصاحبه‌های بی‌ربط صداوسیما و چهره‌سازی‌های افراطی مطبوعات از افرادی چون «مرد هزار چهره»، نشان داد که تمام مردم و زیان‌دیدگان از جرایم امثال «مسعود شصت‌چی» شریک جرم او در «اشغال نابجای پست‌ها و مسئولیت‌ها و مشاغل حساس» و ضربه زدن به خودشان به شمار می‌روند و از همین روی، به رغم متناسب بودن مجازاتی چون اعدام برای او، خود نیز به دلیل شراکت در جرم، راضی به مجازات وی نمی‌شوند، هرچند توان این کارمند ساده ثبت احوال شیراز در سوار شدن بر احساسات مردم نیز در رهایی بخشیدن وی از مجازات اعدام بی‌تأثیر نبود



 
شهید اوینی:(یکشنبه 87 اردیبهشت 1 ساعت 1:5 عصر )

ما فکر میکنیم شهدا رفت اند وما مانده ایم ولی حقیقت این است که زما مارا باخود برده وشهدا مانده هند

ای شهید ای که برکرانه ازلی وابدی وجود بر نشسته ای دستی برار و ما قبرستان نشینان اداتسخیف را از منجلاب فساد بیرون کش 







بازدیدهای امروز: 1  بازدید

بازدیدهای دیروز:2  بازدید

مجموع بازدیدها: 7358  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «